چكيده:يكي از عمدهترين نگراني بشر، نياز و فقر مالي است كه روح او را آزار داده و گاه او را از مسير فطري باز ميدارد. اين نوشتار، مهارتهايي كه قرآن برای غلبه نمودن بر فقر مالي فردي (تحمل فقر و خروج از آثار طبيعي و عادي آن) ارائه داده است را مورد بحث و بررسي قرار داده است.
نويسنده عقيده دارد از آنجايي كه سختي و گرفتاري لازمه لاينفك زندگي آدمي است، بشر ناگزير از بهرهگيري مهارتهاي سهگانه (شناختي، رفتاري، معنوي) ارائه شده قرآني در غلبه نمودن بر فقر مالي ميباشد، چه آنكه در صورت عدم دستيابي به مهارتهاي مذكور، فقر مالي، سلامت روان و ايمان آدمي را در معرض خطر قرار خواهد و آدمي را از طي مسير فطري باز ميدارد.
كليد واژهها:قرآن/ فقر مالي/ مهارتها
* دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث
از ناملايمات زندگي آدمي، پديده فقر و نياز مالي است كه روح بشر را آزار ميدهد و گاه به خاطر عدم مهارت انسانها در مقابله با اين پديده، فقر آنها را از مسير فطريشان كه رسيدن به سعادت و رستگاري است بازميدارد و به سوي خطرات مهلكي سوق ميدهد.
در روايتی به خطرات فقر تصريح شده است.
پيامبر اسلام(ص)فرمود: «كادَ الفَقْرُ انْ يكونَ كُفراً» (ريشهري،/ 448)
«نزديك است كه فقر به كفر انجامد.»
از اين جهت كه پديده فقر مالي، آزاردهنده روح آدمي و زمينهساز سقوط او از مسير فطري است، پيامبر اسلام از كفر و فقر مالي به خدا پناه ميبرد و ميگويد: «اللّهمَّ إِنّي اَعُوذُ بِكَ من الكُفْرِ و الْفَقْرِ. فقالَ رَجُلٌ: أيَعدِلان؟ قال: نَعَمْ.» (همان)
«بارخدايا، من از كفر و فقر به تو پناه ميبرم. مردي عرض كرد: آيا اين دو با هم برابرند؟ فرمود: آري.»
در اين نوشتار برآنيم مهارتهاي غلبه بر فقر مالي1 را از نگاه قرآن جستجو نموده و به راهكار قرآني در مقابله با اين پديده برسيم تا از خطرات ناشي از فقر و نياز مالي در امان باشيم.
با مطالعه آيات كريمه به سه نوع مهارت شناختي، رفتاري و معنوي چيره شدن بر فقر روبرو ميشويم.
شناخت، منشأ رفتار، احساسات و عقايد انسان است. در هر قلمرو از امور زندگي از جمله چيرهشدن بر فقر، بشر نيازمند به شناخت و آگاهي است. بدون آگاهي و شناخت دقيق از ماهيت فقر و فلسفه آن، بشر توان مقابله با آن را نخواهد داشت. از اين جهت قرآن كريم در گام اول، بشر را به حقيقت اموال دنيوي و ويژگيهاي آن آگاه ميكند.
وجدان آدمي، اين حقيقت را درك ميكند؛ انسان موجودي است كه هم در پيدايش و اصل وجودي خويش نيازمند بوده است و به او لباس هستي بخشيده شده است و هم در ادامه هستي، نيازمند به رزّاق و افاضه فيض حيات ميباشد. در آيات كريمه هم به اين واقعيت تصريح شده است كه انسان مخلوق و محتاج است و خداوند رازق اوست.
(يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُم) (بقره/21)
«اي مردم! پروردگار خود را پرستش كنيد؛ آن كس كه شما، و كساني را كه پيش از شما بودند آفريد.»
(كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُم) (بقره/28)
«چگونه به خدا كافر ميشويد؟ در حالي كه شما مردگان (و اجسام بيروحي) بوديد، و او شما را زنده كرد.»
(إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِين) (ذاريات/58)
«خداوند روزيدهنده و صاحب قوت و قدرت است.»
از آنجايي كه قرآن، كتاب زندگي سالم و دور از اضطراب و فشارهاي رواني است، به فقر ذاتي بشر تصريح نموده تا آدمي زماني كه گرفتار فقر مالي است، فقر و نياز او را غمگين ننموده و او را به خود مشغول نكرده و زماني هم كه در رفاه مالي به سر ميبرد، خود را مالك حقيقي اموال به حساب نياورد، بلكه مالك حقيقي را خدا بداند.
به خاطر همين مهم، خداوند شناخت دهي نموده و بشر را به واقعيت نيازمندي او رهنمون و به فقر مطلق او تصريح نموده و فرموده است:
(يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيد) (فاطر/15)
«اي مردم! شما همگي نيازمند به خدایيد؛ تنها خداوند است كه بينياز و شايسته هرگونه حمد و ستايش است.»
آري، آدمي وقتي به حقيقت فقر ذاتي خويش پي ببرد و بدان باور داشته باشد، هم در هنگام احتياج و گرفتاري مالي سر تسليم در برابر آن فرو نميآورد، بلكه بر فقر غلبه پيدا ميكند، و هم در صورت دارايي اموال باز خود را در برابر خدا فقير دانسته و اموال را از آنِ مالك حقيقي آن ميداند.
عامل مهمي كه در سلامت و عدم سلامت زندگي افراد نقش قابل توجهي دارد، نوع نگاه به پديدههاي زندگي است. اگر انسان نگاهش به دارايي و اموال، سبب برتري بر ديگران باشد و آنها را موجب دوستي خدا بر دارنده آن بداند، قطعاً فقر و احتياج، او را آزار داده و هميشه نياز و احتياج را موجب خواري و ذليل بودن خويش ميپندارد، ولي اگر نوع نگاهش به اموال و متاع دنيوي، وسيله آزمايش و عذاب برخي از انسانها باشد، نه تنها احتياج و نياز او را آزار نداده، بلكه سعي و تلاش نموده در ميدان آزمايش كه سنت الهي است ـ و نمونهاي از آزمايش الهي فقر و احتياج مالي است ـ سربلند و سرفراز بيرون آيد.
خداوند سبحان در كتاب زندگي آياتي را بر رويكرد دوم متمركز ساخته است تا بشر با اين نوع رويكرد بتواند بر احتياج و نياز فائق آيد و در پرتو عقيده به آزمایشی بودن اموال، فقر را تحمل نمايد تا از خطرات آن مصون بماند؛
(وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلادُكُمْ فِتْنَة) (انفال/28)
«و بدانيد اموال و اولاد شما، وسيله آزمايش است.»
(إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلادُكُمْ فِتْنَة) (تغابن/15)
«اموال و فرزندان فقط وسيله آزمايش هستند.»
در دو آيه فوق، اموال از ابزار آزمايش الهي معرفي شده است.
فتنه در اصل به معناي آزمايش است. كلمه فتنه، همان مفهوم امتحان و آزمايش را دارد، البته فتنه را از اين جهت فتنه گويند كه چيزي است كه انسان را به خود مشغول ميكند و امتحان بودنش به همين است. (مطهري، آشنايي با قرآن، 4/182)
راغب اصفهاني براي واژه فتنه معاني متعددي ذكر نموده كه از جمله آنها، آزمون است. واژه فتنه مثل واژه بلاء است و هر دو واژه هم در سختي و هم در آسايش كه انسان از آن ناگزير است به كار ميرود، ولي معني فتنه و بلاء در شدت و سختي آشكارتر و به كاربردنش بيشتر است. (راغب اصفهاني)
روشن است كه وقتي آدمي به سنت الهي آزمايش اعتقاد داشته باشد و اموال و فقر را از ابزار اين سنت الهي بداند، اين عقيده توان تحمل فقر را در آدمي به وجود ميآورد و انسان را از ناملايمات و اثرات بد فقر نجات ميدهد. به همين خاطر، خالق هستي، بشر را به اين نوع نگاه رهنمون ساخته تا در پرتو اين نوع بينش و شناخت، خويش را از خطرات و رنج فقر مالي برهاند.
دنيا با آخرت تفاوتهاي متعددي دارد كه نمونه آن اندك و فاني بودن بهرههاي دنيا و ابدي بودن بهرههاي اخروي است. هر انسان عاقلي كه قرآن را پذيرفته و دستورات آن را سعادت بخش دو سراي خويش ميداند و جهان پس از مرگ را باور دارد، هيچ وقت راضي نميشود بهره اندك دنيوي را بر بهرههاي ابدي اخروي ترجيح دهد. در مقابل، انسانهاي كافر بهرههاي دنيوي را بر بهرههاي اخروي ترجيح ميدهند؛
(وَوَيْلٌ لِلْكَافِرِينَ مِنْ عَذَابٍ شَدِيدٍ * الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الآخِرَة) (ابراهيم/3-2)
«واي بر كافران از مجازات شديد (الهي)! همانها كه زندگي دنيا را بر آخرت ترجيح ميدهند.»
خداوند در آيات متعددي به ناچيز بودن زندگي دنيا و ماندگاري زندگي اخروي تصريح نموده تا بشر با اين نوع مهارت شناختي، بر فقر مالي فائق آيد. در دو آيه ذيل به تفاوت فوق تصريح شده است:
(قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى) (نساء/77)
«بگو سرمايه زندگي دنيا ناچيز است، و سراي آخرت براي كسي كه پرهيزگار باشد بهتر است.» (و آيه 38 توبه)
(وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى) (طه/١٣١)
«و روزي پروردگارت بهتر و پايدارتر است.»
در اين دو آيه، اندك بودن متاع دنيا و بهتر و پايدارتر بودن رزق آخرت بيان شده است.
آري، اميدواري به رزق پايدار و بهتر، در قبال بهره اندك و فاني دنيوي توان غلبه بر پديده فقر مالي را در آدمي تقويت مينمايد و او را از هرگونه غم و اندوه و خيره شدن به اموالي كه در دست ديگران است رها ميسازد.
همچنین خداوند در آياتي پيامبر اسلام را مورد خطاب قرار داده كه اموال ديگران تو را به اعجاب واندارد.
(فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلا أَوْلادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُون) (توبه/55)
«و (فزوني) اموال و اولاد آنها، تو را در شگفتي فرو نبرد، خدا ميخواهد آنان را به وسيله آن، در زندگي دنيا عذاب كند و جانشان برآيد در حالي كه كافرند.»
«اعجاب مفهومي عميقتر از اين دارد كه انسان فقط از چيزي خوشش بيايد. هرگاه چيزي انسان را تحت تأثير قرار دهد و او را منفعل كند، ميگویيم او را به اعجاب واداشته است.» (مصباح يزدي،/ 43)
و در تعبيري صريحتر فرمود:
(وَلا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى) (طه/131)
«و هرگز چشمان خود را به نعمتهاي مادي، كه بر گروههايي از آنان دادهايم ميفكن، اينها شكوفههاي زندگي دنياست تا آنان را در آن بيازمایيم و روزي پروردگارت بهتر و پايدارتر است.»
«البته بايد توجه داشت كه اين گونه خطابهاي قرآني در ظاهر به شخص پيامبر(ص)است، اما همانگونه كه از ائمه اطهار(ع) روايت شده، اينها از باب (اياك اعني و اسمعي يا جاره) و به قول خودمان (به در ميگويد كه ديوار بشنود) است.» (همان، /40)
يكي ديگر از مهارتهاي شناختي ارائه شده بر قرآن كريم بر غلبه نمودن فقر مالي، باور داشتن به رزاقيت خداوند متعال است. به اين معنا كه روزيدهنده همه موجودات خداوند است. در آياتي به اين واقعيت (رزاقيت خداوند) تصريح شده است.
(وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الأرْضِ إِلا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا) (هود/6)
«هيچ جنبندهاي در زمين نيست مگر اينكه روزي او بر خداست.»
(وَكَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَإِيَّاكُمْ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم) (عنكبوت/60)
«چه بسا جنبدهاي كه قدرت حمل روزي خود را ندارد، خداوند او و شما را روزي ميدهد، و او شنوا و داناست.»
(وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ وَمَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِين) (حجر/20)
«و براي شما انواع وسايل زندگي در آن قرار داديم، و همچنين براي كساني كه شما نميتوانيد به آنها روزي دهيد.»
مطابق آموزههاي ديني، پايانپذيري سختيها و مشكلات از اصول مسلم و قطعي زندگي آدمي است.
اينكه انسان بپندارد که سختيها و به خصوص مشكلات مالي پایدار هستند، خود اين پندار مضاعفكننده سختيهاست، به علاوه آنكه توان تحمل را از انسان ميربايد.
كتاب زندگي در آياتي آدمي را به پايانپذيري سختيها رهنمون ساخته تا آدمي در پرتو اميد به گشايش، تحمل ناخوشايندهاي زندگي را در خود فراهم آورد؛
(فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا) (انشراح/6-5)
«به يقين با (هر) سختي آساني است. (آري) مسلماً با (هر) سختي آساني است.»
«قرآن نميفرمايد كه بعد از سختي، آساني است. تعبير قرآن اين است كه با سختي، آساني است. يعني آساني در شكم سختي و همراه آن است.» (مطهري، مجموعه آثار، 1/175)
و همچنين فرمود: (سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا) (طلاق/7)
«خداوند بعد از سختي، آساني قرار ميدهد.»
توجه به موقتي بودن سختيها و گشايش آينده، توان انسان را افزايش ميدهد و از شدت فشار روانی ميكاهد و آن را تحملپذير ميسازد. به همين جهت معصومين عليهم السلام با توجهدهي به همين اصل، افراد گرفتار را آرام ميساختند.
عن محمد بن عجلان قال: «كُنْتُ عند ابي عبدالله (ع) فَشَكا اليه رَجُل الحاجة. فقال: اَصْبِر فان اللهَ سَيَجْعَل لك فَرَجاً». (مجلسي، 68/219)
محمد بن عجلان گويد: نزد امام صادق (ع) بودم كه كسي از نيازمندي خود به حضرت شكايت كرد. حضرت در پاسخ فرمود: بردبار باش كه به زودي، خداوند فرج تو را خواهد رساند.
علي(ع)فرمود: «عند تناهِي الشِّدَّةِ تكوُنُ الْفُرْجَةُ و عِندَ تَضايُقِ حَلَقِ البلاء يكونُ الرَّخاءُ». (نهجالبلاغه، /حكمت 351)
«چون سختيها به نهايت رسيد، گشايش پديد آيد. و آن هنگام كه حلقههاي بلا تنگ گردد، آسايش فرا رسد.»
انسانهايي كه طالب دنيا هستند، وقتی زيبايي و اموال ديگران را مشاهده ميكنند، به مقايسه صعودي و چشم دوختن روي ميآورند. منظور از مقایسه صعودی آن است که انسان وضع مالی و مادی اندک خویش را با کسانی که وضع مالی بهتری دارند، مقایسه کند.
قرآن گزارش ميدهد قارون اموال فراوان و زندگي اشرافي و خيرهكنندهاي داشت و انسانهاي طالب دنيا به مقايسه صعودي و چشم دوختن به آن روي آوردند؛
(وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّة) (قصص/76)
«ما آنقدر از گنجها به او داده بوديم كه حمل كليدهاي آن براي يك گروه زورمند مشكل بود!»
(قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيم) (قصص/79)
«آنها كه خواهان زندگي دنيا بودند گفتند: اي كاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نيز داشتيم! به راستي كه او بهره عظيمي دارد!»
عامل مهمي كه ميتواند فقر مالي فردي را بر آدمي قابل تحمل سازد، ترك مقايسه صعودي و چشم نيندوختن به اموال ديگران است. به خاطر همين مهم خداوند پيامبر اسلام را مورد خطاب قرار داده و از چشم دوختن به مال ديگران نهي كرده است؛
(فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلا أَوْلادُهُم) (توبه /55)
«مبادا اموال و فرزندانشان مايه شگفتي تو گردد.»
(وَلا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا) (طه/131)
«و هرگز چشمان خود را به نعمتهاي مادي، كه به گروههايي از آنان دادهايم، ميفكن، اينها شكوفههاي زندگي دنياست.»
بر اساس بعضي از آيات كريمه، شخص خردمند (اولوا الالباب) با مشاهده دارايي و اموال ديگران. به مقايسه صعودي روی نميآورد، بلكه بر اساس آموزههاي قرآني، اموال و متاع دنيا را در برابر نعمتهاي اخروي اندك ميشمارد و ايمان و عمل صالح را بهتر از دارايي و اموال دنيايي ميداند.
(قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَى) (نساء/77)
«به آنها بگو: سرمايه زندگي دنيا ناچيز است؛ و سراي آخرت، براي كسي كه پرهيزگار باشد، بهتر است.»
(وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلا يُلَقَّاهَا إِلا الصَّابِرُون) (قصص/80)
«اما كساني كه علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند: واي بر شما! ثواب الهي براي كساني كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام ميدهند بهتر است. اما جز صابران آن را دريافت نميكنند.»
بر اساس همين نوع بينش توحيدي فقر مالي آنها را آزار نداده، بلكه با چنين بينشي توان تحمل فقر در آنها افزايش مييابد، در حالي كه در مقايسه صعودي اوّلاً مقايسه كننده گرفتار ندامت ميشود كه خود عاملي بر افزايش نگراني است؛
(وَأَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكَانَهُ بِالأمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَوْلا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا) (قصص/82)
«و آنها كه ديروز آرزو ميكردند به جاي او باشند گفتند: واي بر ما! گويي خدا روزي را بر هركسي از بندگانش بخواهد گسترش ميدهد يا تنگ ميگيرد. اگر خدا به ما منت ننهاده بود ما را نيز به قعر زمين فرو ميبرد.»
ثانياً به دنبال مقايسه صعودي و چشم دوختن به اموال ديگران، حزن و اندوه است كه مثل ندامت خود عامل افزايش نگراني است؛
(لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلا تَحْزَن علیهم) (حجر/88)
«هرگز چشم خود را به نعمتهاي (مادي) كه به گروههايي از آنها داديم، ميفكن، و به خاطر آنچه آنها دارند، غمگين مباش.»
آيه بيانگر اين مطلب است كه اگر چشم به اموال ديگران بدوزي، دچار حزن و اندوه میشوی.
ثالثاً يكي ديگر از پيامدهاي مقايسه صعودي، حسرت است. كسي كه مقايسه صعودي ميكند، فهرست زيادي از نداشتهها را براي خود تهيه ميكند و هميشه افسوس نداشتن آنها را ميخورد و روشن است كه افسوس، عاملي بر افزايش نگراني از فقر مالي است.
در روايت آمده است كسي كه چنين باشد، مثل كسي است كه ميخواهد جان بدهد؛
«انّ جبرئيل هبط الي رسول الله(ص)فقالَ: إِنَّ اللهَ عزوجلّ يَقْرَأُ عليك السلام و يقول لك: اقرأ بسم الله الرحمن الرحيم وَلا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُم»
فَأَمَرَ النبيَّ(ص)منادياً ينادي: من لم يَتَأَدَّب بِأَدبِ الله تَقَطَّعت نَفْسُهُ علي الدنيا حسراتٍ.» (مجلسي، 71/348)
«روزي جبرئيل بر پيامبر اسلام نازل شد و گفت: اي پيامبر خدا، خداوند به تو سلام ميرساند و ميگويد بخوان به نام خداوند بخشنده بخشایشگر، هرگز چشمان خود را به نعمتهاي مادي كه به گروههايي از کافران دادهايم، ميفكن.
پس از نزول اين آيه شريفه پيامبر خدا به كسي امر كردند اين پيام را به گوش مردم برساند كه هركس با ادب الهي تربيت نشود، از حسرت به دنيا جانش به شماره ميافتد.»
رابعاً مقايسه صعودي منجر به حسادت ميگردد و روشن است كه حسادت هم عامل افزايش نگراني است.
(أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه) (نساء/54)
«يا اينكه نسبت به مردم، بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشيده حسد ميورزند؟»
قال رسول الله (ص): «قال الله عزوجل لموسي بن عمران: يابن عمران لاتَحْسُدونَ الناسَ علي ما آتَيتُهُمْ مِن فَضْلي، و لاتمدّنَ عَيْنَيكَ الي ذلك و لاتتبِعهُ نَفْسَكَ فإن الحاسِدَ ساخِطٌ لِنِعَمي صادٌّ لِقِسمِيَ الّذي قَسّمتُ بين عبادي». (حر عاملي، 11/293)
«اي پسر عمران! نسبت به آنچه از فضلم به مردم دادهام، حسادت نورز و چشمهايت را به آن مدوز و نفست را در پي آن روان مساز كه شخص حسود، دشمن نعمت من و سدكننده روزياي است كه من ميان بندگانم تقسيم ميكنم.»
با توجه به پيامدهاي مقايسه صعودي، راز ترك مقايسه آشكار ميشود كه عبارت است از اينكه شخص مقايسه كننده گرفتار ندامت، حزن و اندوه، حسرت و حسادت ميگردد.
شخص مؤمن بر اساس آموزههاي ديني از مقايسه صعودي اجتناب نموده و به خاطر اجتناب از آن گرفتار فشارهاي رواني پيامدهاي مقايسه صعودي نخواهد شد بلكه بر اساس آموزههاي ديني رو به مقايسه نزولي آورده و از همين شگرد تحمل فقر مالي را در خويش افزايش ميدهد.
در روايات معصومين(ع) به مقايسه نزولي دعوت شده است
ابوذر گويد پيامبر اسلام مرا به هفت چيز سفارش فرموده است:
«اوصاني رسول الله(ص) بِسَبعٍ: اَنْ أنْظُرَ الي مَن هُو دوني، وَ لااَنْظُرَ الي من هو فوقي.» (شیخ صدوق، 2/345)
«پيامبر خدا(ص)مرا به هفت چيز سفارش فرمود: اينكه به كسي كه پايينتر از من است نگاه كنم و به كسي كه بالاتر از من است ننگرم.»
امام صادق(ع) به حمران بن اعين ميفرمايد:
«يا حمران! اُنْظُرْ الي مَنْ هُوَ دُونَكَ في المَقْدُرَةِ و لاتَنْظُرْ الي مَنْ هُوَ فَوْقَكَ في المَقْدُرَةِ». (حرّاني، /652)
«اي حمران! به كسي كه در زندگي از تو پايينتر است نگاه كن. به كسي كه در زندگي از تو بالاتر است ننگر.»
از همين روي گفته ميشود كه ترك مقايسه صعودي و انجام مقايسه نزولي يكي ديگر از مهارتهاي شناختي است كه توان تحمل فقر مالي را در آدمي افزايش ميدهد.
رزق: بخشش مدام و پيوسته است كه گاهي دنيوي و زماني اخروي است و گاهي نصيب و بهره را هم رزق گويند. و همچنين به چيزي كه به معده ميرسد و با آن تغذيه ميشود رزق گویند. (راغب اصفهانی)
«عن علي(ع): عيالُهُ الخلائق، ضَمِنَ أرْزاقَهُمْ، و قَدَّرَ أَقْواتَهْمْ» (محمدي ريشهري/234)
«علي(ع)فرمود: مردم نان خورهاي خدايند، خداوند روزي آنها را ضمانت و خوراكشان را مقدر فرموده است.»
عدهاي خيال ميكنند كه رزق فقط در پرتو تلاش و كوشش به دست ميآيد، غافل از آنكه عامل ديگري كه عبارت از اراده خدا باشد، در روزي دهي انسان دخالت دارد. دليل بر ادعاي مذكور آياتي است كه قبض و بسط روزي را به دست خدا ميداند.
(وَاللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ فِي الرِّزْق) (نحل/71)
«خداوند بعضي از شما را بر بعضي ديگر از نظر روزي برتري داد.»
(اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِر) (رعد/26)
«خدا روزي را بر هر كسي بخواهد (و شايسته بداند) وسيع و براي هر كسي بخواهد (و مصلحت بداند) تنگ قرار دهد.»
(إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا) (اسراء/30)
«به يقين پروردگارت روزي را براي هركسي بخواهد، گشاده يا تنگ ميدارد، او نسبت به بندگانش آگاه و بيناست.»
آيات قصص/82، عنكبوت/62، سبأ/39-36، روم/37، زمر/52 و شوري/12 نیز بر اين مطلب دلالت دارد.
از عوامل دخيل در روزي انسانها، اراده و مشيت خداست. آري، اگر انسان باور داشته باشد كه علاوه بر كار و تلاش، اراده خداوند در روزي دهي انسانها سهم غيرقابل انكار دارد و خصوصاً آنكه بداند خداوند به احوال بندگان آگاه است و اوست كه مصلحت فقر و غناي انسانها را ميداند، با اين عامل شناختي ميتواند فقر را تحمل نموده تا فقر و نياز، خللي در ايمان و نوع نگرش او بر زندگي سالم و آرام وارد نكند.
از مهارتهاي رفتاري ارائه شده در قرآن براي غلبه بر فقر و نياز، كار و تلاش است. چه آنكه به قدر تلاش و كوشش به انسانها بهره داده ميشود؛
(وَأَنْ لَيْسَ لِلإنْسَانِ إِلا مَا سَعَى) (نجم/39)
به همين خاطر خداوند در سوره جمعه به طور صريح و آشكار، دعوت به تلاش و كوشش براي طلب روزي نموده و فرموده است:
(فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الأرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّه) (جمعه/10)
«و هنگامي كه نماز (جمعه) پايان گرفت (شما آزاديد) در زمين پراكنده شويد و از فضل خدا بطلبيد.»
با نگاه به آيات كريمه درمييابيم كه قرآن هرگز ما را به چشمپوشي از مواهب الهي دعوت نكرده و فقر را يك ارزش و نعمت به حساب نياورده است، بلكه دعوت به بهرهبرداري از مواهب الهي و زينتها نموده است.
در خطابي به پيامبر اسلام(ص)فرمود:
(قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا) (اعراف/32)
«بگو: چه كسي زينتهاي الهي را كه براي بندگان خود آفريده، و روزيهاي پاكيزه را حرام كرده است! بگو: اينها در زندگي دنيا براي كساني است كه ايمان آوردهاند.»
به خاطر همين مهم كه اموال و امكانات مادي، نقش غيرقابل انكاري براي يك زندگي سالم و آرام دارد، حضرت سليمان از خداوند تقاضاي ملك و سلطنت بزرگ ميكند.
(قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لا يَنْبَغِي لأحَدٍ مِنْ بَعْدِي) (ص/35)
«گفت پروردگارا! مرا ببخش و حكومتي به من عطا كن كه بعد از من سزاوار هيچ كس نباشد، كه تو بسيار بخشندهاي.»
راز دعوت قرآن به تلاش و كوشش براي اين است كه انسان با تلاش و كوشش بر فقر و نياز مالي چيره گردد و با تلاش و كوشش، هم به امكانات وسيع مادي برسد و هم هويت انساني خويش را در برابر بيگانه و اجنبي حفظ كند، چه آنكه آدمي وقتي فقير و محتاج باشد، ناگزير است دست نياز خويش را پيش بيگانه دراز كند و روشن است كه اين نوع رفتار در واقع وارد شدن لطمه به هويت انساني شخص مؤمن است.
در روايات هم بر غلبه نمودن بر فقر مالي به وسيله تلاش و كوشش دعوت و تشويق شده است كه دو نمونه از آن روايات عبارت است از:
امام صادق(ع)فرمود:
«لاتكسلوا في طلب معايشكم فان آبائنا كانوا يركضون فيها و يطلبونها.» (حر عاملی، 12/38)
«در تحصيل روزي تنبلي نكنيد؛ زيرا پدران ما در اين راه ميدويدند و آن را طلب ميكردند.»
«عن ابي عبدالله(ع)قال: اِشْتَدَّتْ حالُ رَجُلٍ من اصحاب النبي(ص)فقالَتْ لَهُ اِمْرَأتُهُ: لَوْ اَتَيْتَ رسول الله(ص)فَسَأَلْتَهُ فجاءَ الي النبي(ص)فَلَمّا رَآهُ النبي(ص)قال: من سَألنا أعْطَيناهُ و مِنَ اسْتَغني أغناه اللهُ، فقال الرَّجُلُ: ما يعني غيري فَرَجَعَ إلي امرأته فَأَعْلََمَها، فقالت: انّ رسولَ الله(ص)بَشَرا فَأَعْلِمْهُ فَأتاهُ فَلَمّا رَآهُ رسولُ الله(ص)قال: من سألنا أعطيناهُ و مِنََ اسْتَغني أغناهُ اللهُ، حتي فعل الرَّجُلُ ذلك ثلاثاً ثم ذهب الرَّجُلُ فَاسْتَعارَ مِعْوَلاً ثُمَّ أَتَي الجَبَلَ، فَصَعِدَهُ فقَطَعَ حَطَبا ثُمَّ جاءَ بِهِ خَباعَهُ بِنِصْفِ مُدٍّ من دقيقٍ فَرَجَعَ بِه فَأَكَلَهُ به ثُمَّ ذَهَبَ مِنَ الغَدِ، فَجاءَ بِأكْثَرَ من ذلك خباعَهُ، فَلَمْ يَزَلْ يَعْمَلَُ و يَجْمَعُ حَتّي اشْتَري مِعْوَلاً ثمّ جَمَعَ حتي اشْتَري بَكْرَينِ و غلاماً ثُم أَثْري حتّي أَيْسَرَ فجاءَ الي النبي(ص)فَأَعْلَمَهُ كيف جاءَ يَسْأَلَهُ و كيف سَمِعَ النَّبيَ(ص)فقال النبي(ص)قُلْتُ لك: من سألنا اعطيناه و من استغني أَغْناهُ الله.» (كليني، 3/208)
امام صادق(ع)فرمود: «مردي از اصحاب پيامبر(ص)حال زندگيش سخت شد، همسرش گفت: كاش خدمت پيامبر(ص)ميرفتي و از او چيزي ميخواستي، مرد خدمت پيامبر(ص)آمد و چون حضرت او را ديد فرمود: هر كه از ما سؤال كند به او عطا كنيم و هر كه بينيازي جويد خدايش بينياز كند. مرد با خود گفت: مقصودش جز من نيست. پس به سوي همسرش آمد و به او خبر داد. زن گفت رسول خدا(ص)هم بشر است (و از حال تو خبر ندارد) او را آگاه ساز، مرد خدمت پیامبر آمد و چون حضرت او را ديد فرمود: هر كه از ما سؤال كند به او عطا كنيم و هر كه بينيازي جويد خدايش بينياز كند، و تا سه بار آن مرد چنين كرد.
سپس رفت و كلنگي عاريه كرد و به جانب كوهستان روانه شد. بالاي كوه رفت و قدري هيزم بريد و بياورد و به نيم چارك آرد فروخت و آن را به خانه برد و بخورد، فردا هم رفت و هيزم بيشتري آورد و فروخت و همواره كار ميكرد و اندوخته مينمود تا خودش كلنگي خريد، بازهم اندوخته كرد تا دو شتر و غلامي خريد و ثروتمند و بينياز گشت. آنگاه خدمت پيامبر(ص)آمد و گزارش داد كه چگونه براي سؤال آمد و چه از پيامبر(ص)شنيد.
پيامبر(ص)فرمود: «من كه به تو گفتم هر كه از ما سؤال كند به او عطا كنيم و هر كه بينيازي جويد خدايش بينياز كند.»
در اين روايت به وضوح كار و تلاش به عنوان غلبه بر فقر و نياز مالي ذكر شده است. مهارت رفتاري كه مرد فقير را بر نياز و احتياج چيره كرد، كار و تلاش بوده است.
چرا در آيات و روايات بسياري، روزي به دست خدا معرفي شده است که معنای آن بیثمر بودن تلاش در راه کسب معاش است؟!
«در پاسخ اين سؤال بايد به دو نكته توجه داشت:
1ـ دقت در منابع اسلامي نشان ميدهد كه آيات و يا رواياتي كه در نظر سطحي و ابتدایي ـ چه در اين بحث، چه در بحثهاي ديگر ـ متضاد به نظر ميرسد، هركدام به يكي از ابعاد مسئلهاي كه داراي بعدهاي مختلفي است نظر دارند كه غفلت از اين ابعاد موجب توهم تناقضي شده است.
آنجا كه مردم با ولع و حرص هرچه شديدتر به دنبال دنيا و زرق و برق جهان ماده ميروند و براي نيل به آن از هيچ جنايتي فروگذار نميكنند، دستورات مؤكّد و پشت سرهم وارد ميشود و آنها را به ناپايداري دنيا و بيارزش بودن مال و جاه توجه ميدهد. و آنجا كه گروهي به بهانه زهد، دست از كار و تلاش و كوشش ميكشند، اهميت كار و كوشش به آنها گوشزد ميشود. در حقيقت برنامه رهبران راستين نيز بايد چنين باشد كه جلو افراط و تفريطها را به طرز شايستهاي بگيرند.
آيات و رواياتي كه تأكيد ميكند روزي دست خداست و سهم و بهره هر كسي را خدا تعیين كرده، در حقيقت براي پايان دادن به حرص و ولع و دنياپرستي و فعاليت بيقيد و شرط و بيحد و مرز براي كسب درآمد بيشتر است، نه اينكه هدف آن خاموش كردن شعلههاي گرم و داغ نشاط كار و كوشش براي زندگي آبرومندانه و مستقل و خودكفاست.
2ـ از نظر جهانبيني توحيدي همه چيز به خدا منتهي ميشود و يك خداپرست موحد راستين چيزي را از ناحية خود نميبيند و ميگويد:
(بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِير) (آل عمران/26)
«كليد همه خوبيها و نيكيها به دست توست و تو بر هر چيزي قادر و توانايي.»
و به اين ترتيب او بايد در هر مورد توجه به اين حقيقت داشته باشد كه حتي فراوردههاي سعي و كوشش و فكر و خلاقيت او نيز اگر درست بنگرد از طرف خداست، و اگر يك لحظه نظر لطفش برگرفته شود، همه اينها خاموش ميگردد.
ولي آنچه مسلّم است، اساس و پايه كسب روزي، تلاش و فعاليت صحيح و مثبت و سازنده و دور از هرگونه افراط و تفريط است. و اما روزيهايي كه بدون تلاش به انسان ميرسد، جنبه فرعي دارد نه اساسي، و شايد به همين دليل حضرت علي(ع)در كلمات قصارش، در درجه اول روزيهايي را ذكر ميكند كه انسان به دنبال آن ميرود، سپس آنها كه به دنبال انسان ميآيد؛ «يا بني آدم: الرزقُ رزقان رزقٌ تَطْلبه و رزقٌ يطلبك. (نهج البلاغه، حکمت379)
اي فرزند آدم! روزي دو گونه است: يكي آن روزي كه تو به دنبال آن ميروي، و ديگري آن روزي كه او به دنبال تو ميآيد.» (مكارم شيرازي، 11/320 - 319)
انفاق به مفهوم وسيع خود شامل انفاقهاي مالي و غيرمالي ميشود. در اهميت انفاق همين بس كه در قرآن مجيد بيش از 190 آيه به اين موضوع اختصاص يافته است.
مطابق آيات كريمه كسي كه انفاق ميكند عوضش را از خدا دريافت ميكند و بلكه فزونتر از آنچه كه در راه خدا داده است پس ميگيرد؛
(وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِين) (سبأ /39)
«و هر چيزي را (در راه خدا) انفاق كنيد، عوض آن را ميدهد، و او بهترين روزيدهندگان است.»
و همچنين فرمود: (وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيم) (بقره/268)
«خداوند وعده آمرزش و فزوني به شما ميدهد و خداوند با قدرت وسيعش، به هر چيز داناست.»
در تفسیر مجمع البیان از امام صادق(ع)نقل شده است كه هنگام انفاق دو چيز از طرف خداست و دو چيز از ناحيه شيطان است. آنچه از جانب خداست، يكي آمرزش گناهان و ديگري وسعت و فزوني اموال است. و آنچه از طرف شيطان است يكي وعده فقر و تهيدستي و ديگر امر به فحشاء است. بنابراين منظور از مغفرت، آمرزش گناهان است و منظور از فضل همان طور كه از ابن عباس نقل شده است، زياد شدن سرمايهها در پرتو انفاق است. (مكارم شيرازي، 2/252)
به خاطر كاركرد انفاق حضرت علي(ع)فرمود: «إذا اَمْلَقْتُمْ فَتاجَرُوا اللهَ بالصَّدقة». (نهجالبلاغه، /حكمت 258)
«هرگاه تهيدست شديد، با صدقه دادن با خدا تجارت كنيد.»
و همچنين فرمود: «استزلوا الرّزقَ بالصَّدَقَةِ». (همان، /حکمت137)
«روزي را با صدقه دادن فرود آوريد.»
آري، انفاق يكي از مهارتهاي رفتاري است كه توان تحمل آدمي را در فقر مالي افزايش ميدهد تا در برابر آثار طبيعي و عادي فقر سر تسليم فرود نياورد، چه آنكه در انفاق في سبيل الله، اميد بخشي به افزايش نعمت نسبت به آنچه كه داده است ميباشد و همين اميدواري توان تحمل آدمي را در برابر فقر مالي تقويت ميكند، علاوه آنكه انفاق به مستحق، خود توجه به وضع افرادي است كه ضعف مالي دارند و روشن است چنين توجهي در توان تحمل فقر مالي تأثير غيرقابل انكار دارد، چه آنكه انفاقكننده به وضوح درمييابد فقط او نيست كه با فقر مالي روبروست، بلكه ديگران هم با اين مشكل (پديده فقر مالي) دست و پنجه نرم ميكنند.
بر اساس آموزههاي ديني، هدف نهايي تكامل انسان، قرب الي الله است و روشن است كه رسيدن به آن هدف همراه با سختي و مشكلات است. همچنان كه در آيه 6 سوره انشقاق بدان اشاره شده است:
(يَا أَيُّهَا الإنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلاقِيه) (انشقاق/6)
«اي انسان! تو با تلاش و رنج به سوي پروردگارت ميروي و او را ملاقات خواهي كرد.»
«كدح» به معناي كوشش و رنج است. (راغب اصفهانی)
از موانع و مشكلاتي كه سر راه تكامل است، حالت شحّ نفس است.
«شح، حالتي است كه انسان فقط تمايل دارد به اينكه ثروت را گرد بياورد و در او كوچكترين تمايلي به اعطا وجود ندارد.» (مطهري، 6/166)
به همين جهت خداوند در دو آيه كريمه يكي از شرايط نيل به فلاح و رستگاري را خلاصي از اين صفت مذموم برشمرده است. فرمود:
(وَأَنْفِقُوا خَيْرًا لأنْفُسِكُمْ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون) (تغابن /16؛ حشر/9)
«و انفاق كنيد كه براي شما بهتر است، و كساني كه از بخل و حرص خويشتن مصون بمانند رستگارانند.»
عامل مهمي كه ميتواند انسان را از حالت شُحّ نفس رهايي بخشد، انفاق في سبيل الله است. انسانی كه انفاق در راه خدا ميكند، دلبستگي به مال را در خود ميميراند و روح و جان خود را تطهير و پاك ميكند؛
(خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم) (توبه /103)
«از اموال آنها صدقهاي بگير، تا به وسيله آن، آنها را پاك سازي و پرورش دهي.»
لذا گفته شده سرّ اينكه انفاق باعث فلاح و رستگاري انسان ميشود، اين است كه بندهاي تعلق را از دل افراد و روح آدمي باز ميكند. آنگاه كه جان آدمي پاكيزه گشت، انسان انفاقگر به وسيله بخشش احساس آرامش روحي ميكند؛
(الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُون) (بقره /274)
«آنها كه اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشكار، انفاق ميكنند، مزدشان نزد پروردگارشان است، نه ترسي بر آنهاست و نه غمگين ميشوند.»
در پرتو آرامش روحي در آدمي توان تحمل فقر تقويت شده و از آثار شوم آن در امان خواهد بود. چه آن انفاقگر في سبيل الله، نياز اصلي و دائمي بشر را در سراي ديگر ميداند و نياز و فقر مالي را در دنيا محدود ميداند.
از همين روي است كه گفته ميشود انفاق توان آدمي را در تحمل فقر مالي تقويت ميكند.
اسراف مفهوم گسترده دارد. از موارد اسراف، ريخت و پاش و مصرف نادرست است كه قرآن كريم از آن نهي فرموده است؛
(كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِين) (اعراف /31)
«(از نعمتهاي الهي) بخوريد و بياشاميد، ولي اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست ندارد.»
منع از اسراف در امور مادي حكمتهاي متعددي دارد كه در اين نوشتار مجال پرداختن به آن نيست، اما روشن است از حكمتهاي منع اسراف، ايجاد توانايي بر تحمل فقر و نيازهايي است كه آدمي با آن روبروست. چه آنكه اگر شخصي با وجود فقر مالي، مصرف درست نداشته باشد، احتياج او بيشتر شده و راه فرار از فشار رواني آن تنگتر ميشود، در حالي كه مصرف درست باعث ثروت و بينيازي ميشود.
در روايات به اين مهم اشاره شده است:
قال الصادق(ع): «إِنَّ السَّرَفَ يُورِثُ الْفَقْرَ و إِنَّ الْقَصْدَ يُورِثُ الغِني». (احسان بخش، 8/441)
«به درستي كه اسراف و زيادهروي موجب تنگدستي و اقتصاد و ميانهروي باعث ثروت و بينيازي است.»
وقتي در آدمي با مصرف صحيح احساس بينيازي به وجود آيد، توان او بر تحمل فقر افزايش مييابد.
علي(ع): «سَبَبُ الفَقْرِ الاسراف». (همان، /442) «زيادهروي سبب تهيدستي است.»
امام صادق(ع)فرمود: «إِنَّ مع الاسراف قِلَّةُ الْبَرَكة». (همان) «همانا بيبركتي همراه زيادهروي است.»
از همين روي گفته ميشود از مهارتهاي رفتاري تحمل فقر مالي، مصرف درست است، چه آنكه مصرف درست، باعث افزايش و بركت نعمت موجود ميشود.
مراد از مهارتهاي معنوي، توانمندسازي روح، بر چيره گشتن و فائق آمدن بر فقر و مشكلات مالي است.
«در اصطلاح قرآني، تقوا يك حالت روحي و ملكه اخلاقي است كه هرگاه اين ملكه در انسان پيدا شد، قدرتي پيدا ميكند كه ميتواند از گناه بپرهيزد، اگرچه گناه بر او عرضه شود. تقوا اولياء حق را نگهداري ميكند و معنويت ميدهد. ملكه و حقيقت تقوا در روح انسان اثر ميگذارد و او را از ارتكاب لغزشها و گناهها بازميدارد.» (مطهري، آشنایی با قرآن، 4/20)
بعد از ذكر مفهوم اصطلاحي تقوا گفته ميشود كه يكي ديگر از مهارتهاي قرآني غلبه نمودن بر فقر مالي، تقوا مداري است، چه آنكه قرآن به اين خاصيت تقوا تصريح نموده است: (وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا) (طلاق/2)
«هركس كه تقواي الهي پيشه كند، خدا براي او راه بيرون رفتن از مضايق و مشكلات را قرار ميدهد، يعني براي او راه باز ميكند براي خروج از بن بستها و بيرون آمدن از مشكلات.» (مطهري، آشنایی با قرآن، 8/23)
در حديثي از ابوذر غفاري نقل شده كه پيامبر(ص)فرمود:
«من آيهاي را ميشناسم كه اگر تمام انسانها دست به دامن آن زنند براي حل مشكلات آنها كافي است. پس آيه (وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا)را تلاوت فرمود و بارها تكرار كرد.» (مكارم شيرازي، 24/436)
رويدادها و حوادثي كه در عالم دنيا رخ ميدهد از دو حال خارج نيست، يك: يا موافق ميل و طبع آدمي است، مثل آسايش، رفاه، سلامتي. دوم: يا موافق طبع و ميل آدمي نيست، مثل فقر، مرض، قرض و ... . در عالم دنيا اين حوادث و رويدادها براي همه انسانها وجود دارد. به اين معني كه هيچ انساني نيست که از نعمت برخوردار نباشد و همچنين كسي نيست كه هيچ مشكلي نداشته باشد. ويژگي دنيا اين است كه نعمت با بلا و گرفتاري عجين شده است، برخلاف عالم آخرت كه قرآن در وصف متقين نسبت به كيفيت زندگاني آنان فرموده:
(لا يَمَسُّهُمْ فِيهَا نَصَبٌ وَمَا هُمْ مِنْهَا بِمُخْرَجِين) (حجر/48)
«هيچ خستگي و تعبي در آنجا به آنها نميرسد، و هيچگاه از آن اخراج نميگردند.»
مطابق آموزههاي قرآني بشر بايد در برابر نعمتها و خوشايندهايي كه خدا نصيب او كرده سپاسگزار باشد تا نعمت او افزون گردد؛
(لَئِنْ شَكَرْتُمْ لأزِيدَنَّكُمْ) (ابراهيم/7)
«اگر شكرگزاري كنيد، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود.»
و در برابر گرفتاريها و سختيها صابر و شكيبا باشد تا در پرتو صبر و استقامت به راحتي برسد. (فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا) (انشراح/ 6-5) «به يقين با (هر) سختي آساني است. (آري) مسلماً با (هر) سختي آساني است.»
از آيات كريمهای كه در آن سخن از صبر و استقامت به ميان آمده، فهميده ميشود از مهارتهاي رفتاري غلبه بر فقر، صبر و استقامت است.
«زيرا در صبر فوايدي براي تربيت نفس و تقويت شخصيت و افزايش توانايي در برابر سختيها و بارهاي سنگين زندگي و حوادث و مصائب روزگار است.» (نجاتي،/401)
به خاطر كاركرد صبر، خداوند در آياتي صبر را به عنوان ابزار استعانت بشر براي رهايي از مشكلات و سختيها معرفي نموده و فرموده است:
(وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلا عَلَى الْخَاشِعِين) (بقره/45)
«و از صبر و نماز یاری جویید: و این کار جز برای خاشعان گران است»
و همچنين فرمود: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِين) (بقره/153)
« ای کسانی که ایمان آوردهاید! از صبر (و استقامت) و نماز، کمک بگیرید (زیرا) خداوند با صابران است»
علامه مغنيه در ذيل اين آيه در معناي صبر مينويسد:
«معناي صبر آن است كه انسان خود را به تحمل مشكلات عادت دهد و اين كار به اعتماد و ايمان به خدا و اينكه او با صابران است نياز دارد و ترديدي نيست كه نماز اين اعتماد و ايمان را تحكيم ميبخشد و استوار ميسازد.» (مغنيه، 1/437)
خداوند علاوه بر دستور كلي به استعانتجويي از صبر، در آيهاي از قرآن كريم به كمك جستن از صبر در زيان مالي (فقر و نياز) اشاره نموده و فرموده است:
(وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأمْوَالِ وَالأنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِين) (بقره/155)
«قطعاً همه شما را با چيزي از ترس، گرسنگي و كاهش در مالها و ... آزمايش ميكنيم، و بشارت ده به استقامتكنندگان.»
در آيات متعددي از قرآن كريم به آدمي توصيه شده است که نسبت به آنچه از نعمتها (اعم از مادي و معنوي) كه در اختيارش قرار داده شده است، سپاسگزار باشد (لقمان /14؛ بقره /152، 172؛ عنكبوت/17؛ سبأ /15) و در بعضي از آيات هم ثمره و سود سپاسگزاري را عائد انسانها دانسته و فرموده است:
(وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِه) (لقمان/12؛ نمل /40)
«هركس شكرگزاري كند، تنها به سود خويش كرده است.»
شكر به معناي ياد كردن نعمت و تصور نعمت و اظهار آن نعمت است. (راغب اصفهانی)
«لام» در «لنفسه» لام نفع است، بنابراين سود شكرگزاري كه همان دوام نعمت و افزايش آن، به اضافه ثواب آخرت است، عائد خود انسان ميشود، همانگونه كه كفران فقط دامان خودش را ميگيرد.» (مكارم شيرازي، 17/37)
بر اساس بينش توحيدي، رزّاق خداست و رزاقيت او تفضّلي از جانب اوست به بندگان و مالك حقيقي جهان و آسمان و زمين، خدا ميباشد و انسان مالك چيزي نيست تا از راه مالكيت، حق دريافت روزي و نعمت مادي و معنوي را داشته باشد؛
(لايَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْق) (عنكبوت/17)
«مالك هيچ رزقي شما نيستيد، روزي را شما نزد خدا بطلبيد.»
(كُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّه) (بقره/60)
«از روزيهاي الهي بخوريد و بياشاميد.»
(وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا) (مائده/18؛ ص/10؛ شوري/49؛ مائده/27 ،40 ؛ توبه/116)
«حكومت زمين و آسمانها و هر چه در ميان آنهاست از آنِ اوست.»
از آيات فوق فهميده ميشود رزق موجودات از جانب خدا بوده و مالك حقيقي همه موجودات اوست. اگرچه براساس آيات متعددي از قرآن رازق خداست و مالكيت از آن اوست، ولي از اصول مسلم قرآني و سنت الهي اين است كه خداوند وعده داده اگر بشر به آنچه از نعمتي كه در اختيارش گذاشته شده است سپاسگزار باشد، آن را افزايش دهد.
فرمود: ( لَئِن شَكَرْتُمْ لأزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيد) (ابراهيم /7)
«اگر شكرگزاري كنيد (نعمت خود را) شما خواهم افزود، و اگر ناسپاسي كنيد، مجازاتم شديد است.»
به تعبير استاد مطهري:
«اگر بشر در مقابل نعمتها و انعامهاي الهي حالت سپاسگزاري و حقشناسي و قدرداني داشته باشد، سنت الهي بر اين است كه آن نعمتها و انعامها را افزايش دهد و اگر به جاي آنكه عكسالعمل سپاسگزارانه داشته باشد، قدرشناس و حق شناس آن نعمتها باشد، كفران و ناسپاسي و قدرناشناسي و حق ناشناسي كند، نه تنها موجب زوال آن نعمت است، بلكه موجب پيدايش يك نقمت هم به جاي آن است.» (مطهري، آشنایی با قرآن، 5/215)
از آيه مذكور استفاده ميشود يكي از مهارتهاي رفتاري بر تحمل فقر مالي فردي، شكر و سپاس به آنچه خداوند در اختيار آدمي نهاده است ميباشد، چه آنكه اولاً وعده اميدواري به افزايش نعمت از جانب رازق واقعي به بشر داده شده است و روشن است كه اميدواري به افزايش نعمت توان آدمي را در تحمل فقر مادي تقويت ميكند. به همين خاطر امام صادق(ع)فرمود:
«و الشُّكْرُ زيادةٌ فِي النِّعَم و امانٌ مِنَ الْفَقْرِ». (حرّاني، /366)
«شكر افزايش دهنده نعمت و امان از فقر است.»
و ثانياً آن كسي كه شاكر به نعمت موجود است، آنچه را كه در اختيار دارد زياد ميشمارد. و پرواضح است كه زياد شمردن آنچه در دست آدمي است، خود عامل مهمي بر تحمل فقر مالي ميباشد، چرا كه انسان مؤمن آنچه راكه در دست دارد بخششی از سوي خدا ميداند.
امام باقر(ع)فرمود: «اِسْتَكْثِرْ لِنفْسِكَ من اللهِ قَليلَ الرِّزْقِ تَخلُّصاً الي الشُّكْرِ». (محمدي ريشهري،/302)
«اندك روزي خود را که خدا به تو داده، براي خود، فراوان شمار تا بدين وسيله شكرش را گذارده باشي.»
يكي ديگر از مهارتهاي رفتاري غلبه بر فقر مالي (تحمل فقر)، قناعت است.
در ذيل آيه (فلنُحْيِيَنَّهُ حيوةَ طيبه) از امام صادق(ع)و امام علي(ع)نقل شده است كه مراد از حيات طيبه، قناعت است. (بحراني، 4/482)
قناعت در مقابل طمع است. طمع تمايل نفس به چيزي از روي آرزوي شديد و آزمندي است. (راغب اصفهانی)
قناعت به اندك، اكتفا كردن و راضي بودن از امور گذرنده دنيوي و عوارضي كه نيازمند به میباشد. (همان) صاحب المنجد هم در تعريف قناعت ميگويد: «قنع: رضي بما قسم له؛ راضي بودن به آنچه قسمت و روزي انسان است.» (معلوف)
در اصطلاح، قناعت حالتي است براي نفس كه باعث اكتفا كردن آدمي به قدر حاجت و ضرورت است. (نراقي،/282)
قانع فقيري است كه به هر چه به او بدهند قناعت ميكند. (طباطبايي، 14/557؛ مكارم شيرازي، 4/108)
«كسي ميتواند قانع باشد كه به آنچه موجود است راضي باشد. هنگامي انسان از چيزي راضي ميشود كه آن را كافي بداند. كفايت، شرط رضايت است. نارضايتي به اين دليل است كه انسان آن چه دارد، كم دانسته و براي تأمين زندگي ناكافي ميشمرد.» (پسنديده،/134)
حضرت علي(ع)فرمود: «مَنْ رَضِيَ من الدنيا بما يُجْزيه كانَ اَيْسَرُ ما فيها يَكْفيهِ و من لَمْ يَرْضَي من الدُّنيا بما يُجْزيهِ لم يكن فيها شيءٌ يَكْفيهِ». (كليني، 3/209)
«هر كه از دنيا به مقداري كه نیازش باشد، راضي شود، كمترين چيز دنيا كفايتش ميكند، و هر كه به اندازهاي كه نیازش باشد راضي نشود، چيزي از دنيا كفايتش نميكند.»
امام صادق(ع)در همين راستا فرمود:
«اُنْظُرْ الي مَنْ هُوَ دونكَ في الْمَقْدُورَةِ و لاتَنْظُرْ الي من هُوَ فوقَكَ في الْمَقْدورَةِ فانَّ ذلك اَقْنَعُ لك بما قُسِمَ لك». (محمدي ريشهري، /479)
«به ناتوان تر از خودت بنگر و به توانگر از خويش منگر، زيرا كه اين كار تو را به آنچه قسمت تو شده است قانعتر ميكند.»
مطابق روايت فوق، راه رسيدن به قناعت، مقايسه نزولي است.
از همين روي گفته ميشود بشر برای تحمل فقر مالي ناگزير از قناعت است، چه آنكه قناعت، راضي شدن به آنچه در دست انسان است ميباشد و كسي كه اين حالت را در خود ايجاد كند، غم و اندوهي برايش نيست.
عدم اندوه بر فقر عاملي است كه توان تحمل آن را در آدمي تقويت ميكند.
حضرت علي(ع)فرمود: «من قَنَعَ لَمْ يَغْتَمَّ». (همان،/480) «كسي كه قانع باشد اندوهگين نميشود.»
علاوه آنكه طبق روايت امام صادق(ع)، آدمي وقتي به پايينتر از خويش در وضع مالي بنگرد، فقر مالي فردي او را رنج نميدهد و بلكه توان او را بر تحمل آن تقويت ميكند.
به خاطر كاركرد قناعت در تحمل فقر مالي، خداوند پيامبرش را از چشم اندوزي به اموال ديگران و مقايسه صعودي نهي فرموده است:
(وَلا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا) (طه/131)
«و هرگز چشمان خود را به نعمتهاي مادي كه به گروههايي از آنان داديم ميفكن، اينها شكوفههاي زندگي دنياست.»
(وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاة) (بقره/45)
«از صبر و نماز ياري بجویيد.»
انسان موجودي عجين شده از جسم و روح است. همانطوري كه براي توانمندسازي جسم در برابر غلبه بر سختيها و ناملايمات نياز به تغذيه سالم و قوي متناسب با جسم داريم، براي توانمندسازي روح در برابر سختيها و تكامل روحي نياز به تغذيه سالم و متناسب با روح داريم.
در آموزههاي ديني، غذاي روح متعدد ذكر شده است كه يكي از اساسيترين و مهمترين آنها، نماز است. چه آنكه نماز، پيوند خلق با خالق است. خالقي كه مهربان و قدرتمند و شكستناپذير است. ارتباط با چنين منبع رحمت و قدرت، پشتوانه بسيار مهمي به شمار ميرود كه انسان را همچون فولاد مقاوم ميسازد.
به همين جهت خداوند نماز را وسيله استعانت مؤمنين در تكامل روحي و غلبه بر سختيها معرفي نموده است؛
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِين) (بقره/153)
«اي افرادي كه ايمان آوردهاید! از صبر و (استقامت) و نماز كمك بگيريد، (زيرا) خداوند با صابران است.»
در روايت آمده است كه پيامبر اسلام هر وقت محزون ميگشت، به نماز پناه ميبرد و از آن كمك ميگرفت؛
«كان رسول الله(ص)إِذا حَزَنَهُ أمراً فَزِعَ الي الصلاة.» (طباطبایی، سنن النبی،/123)
علاوه آنكه نماز ذكر و ياد خداست و روشن است كه ياد نمودن خدا ثمرهاش آرامش و اطمينانبخشی به آدمي است؛
(أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب) (رعد/28)
«آگاه باشيد تنها با ياد خدا دلها آرامش مييابد.»
اگرچه پديده فقر و نياز، خاصيتش اضطراب و آزاردهي به آدمي است، ولي وقتي آدمي قلبش و زبانش به ياد خدا مشغول شد، روح و روان او آرام گرفته و قدرت مقابله بر فقر در او به كمك ياد خدا پيدا ميشود.
از اين روي است كه آدمي براي غلبه بر پديده فقر و نياز ناگزير از برقراري ارتباط با خالق خويش ميباشد.
دعا در لغت به معناي بانگ زدن و خواندن است. دعا، بانگ زدن و خواندني است كه پيوسته با اسم طرف همراه است. مثل: يا فلان. (راغب اصفهانی)
اما در اصطلاح عبارت از ارتباط روحي و معنوي، روآوردن به آفريدگار عالم و ماوراي ظواهر، اظهار عجز و عبوديت و درخواست نياز از پيشگاه بينياز است. (صانعي،/235)
مطابق آيات كريمه، دعا يكي ديگر از مهارتهاي معنوي برای غلبه نمودن بر فقر و احتياج است. چه آنكه دعا، ياري جستن از قدرت بينهايت خداوند است. روشن است كسي كه به قدرت لايزال الهي پيوند بخورد، همچون كوه مقاوم گشته و بر مشكلات فائق ميآيد.
به علاوه خداوند در آياتي دعوت به خواندن خويش و وعده اجابت داده است؛ (ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُم)(غافر/60)
در نهاد بشر اين گرايش وجود دارد كه در سختيها و گرفتاريها بر قدرتي ماوراي طبيعت پناه ببرد و از او استمداد بجويد. قرآن كريم بر اين واقعيت تصريح نموده است؛
(وَإِذَا مَسَّ الإنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائِم) (يونس/12)
«هنگامی که به انسان زیان (و ناراحتی) رسد، ما را (در هر حال:) در حالی که به پهلو خوابیده، یا نشستته، یا ایستاده است، میخواند.)
و همچنين فرمود: (وَإِذَا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّين) (لقمان/32)
«و هنگامي كه (در سفر دريا) موجي همچون ابرها آنان را بپوشاند (و بالا رود و بالاي سرشان قرار گيرد) خدا را با اخلاص ميخوانند.»
در اين دو آيه و آيات ديگري از اين قبيل به استمدادجويي بشر از خداوند در وقت احتياج و گرفتاري تصريح شده است.
مشكلات و گرفتاريهاي انسان گونههاي متعددي دارد كه نمونه آن مشكلات، فقر مالي است. بشر براي رهايي و غلبه بر مشكلات مالي، ناگزير از خواندن قدرت شكستناپذير است، چه آنكه همه گرهها به دست او باز ميشود.
«تكيه کردن بر يك منبع مطمئن قدرت، از عوامل بسيار مهم در افزايش مقاومت در برابر سختيهاست. كسي كه به يك منبع قدرت اتّكال ميكند، قدرت او را به قدرت خود پيوند ميزند، از اين رو بر توان خود ميافزايد و احساس اقتدار ميكند. از سوي ديگر با اعتماد به يك منبع قدرت، انسان تحت حمايت و حفاظت صاحب قدرت قرار ميگيرد و همين امر موجب تقويت روحي و رواني انسان ميگردد.» (پسنديده، /318)
در تحمل فقر مالي هم آدمي ناگزير به تكيه نمودن بر خالق هستي است، چه آنكه مالك حقيقي اموال و نعم، اوست.
بر اساس آموزههاي ديني اوّلاً اموال و نعم از آن خداست و تكيهگاه مطمئني كه در او خيانتي به شخص متوكل نميشود، خداوند متعال است؛
(وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه) (طلاق/3)
«هركس بر خدا توكل كند، كفايت امرش را ميكند.»
به همين خاطر وقتي پيامبر اسلام در برابر آن همه مشكلات تنها مانده است، خداوند همين اصل را به او آموزش ميدهد و ميفرمايد:
(فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْت) (توبه /129)
«اگر آنها (از حق) روي بگردانند، (نگران مباش) بگو: خداوند مرا كفايت ميكند، هيچ معبودي جز او نيست، بر او توكل كردم.»
ثانياً: اگر زياني به انسان از قبيل فقر و كاستي اموال رسد، هيچ كسي را جز او توان آن نيست که آن را برطرف كند. از این رو به توكل بر او، اميد رفع فقر و افزايش توان تحمل انتظار ميرود؛
(وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ إِلا هُوَ وَإِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِير) (انعام/18-17)
«اگر خداوند زياني به تو برساند، هيچ كس جز او نميتواند آن را برطرف سازد، و اگر خيري به تو رساند، او بر همه چيز تواناست، اوست كه بر بندگان خود، قاهر و مسلط است و اوست حكيم و آگاه.»
به خاطر كاركرد توكل، معصومين(ع) دعوت به آن نمودهاند:
امام باقر(ع)فرمود: «من توكّلَ علي الله لايُغلَبْ». (ابن الشعيري، /113)
«كسي كه به خدا توكل كند مغلوب نميگردد.»
آري، هر كه به قدرت مطمئن، كه همه چيز (رفع ضرر و جلب منفعت) به دست اوست توكل كند و به آن پناهگاه شكستناپذير روي آورد و قدرت خويش را به قدرت او گره بزند، توان روحي او بر تحمل هر مشكلي، به خصوص فقر مالي افزايش مييابد.
تسليم شدن دربرابر خواست خداوند سبحان، چنگ زدن به ريسمان محكم الهي و مطمئن است و پرواضح است هر كه به ريسمان الهي چنگ بزند آن ریسمان گسستني نيست؛
(فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لا انْفِصَامَ لَهَا) (بقره/256)
«بنابراين، كسي كه به طاغوت كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمي چنگ زده است كه گسستن براي آن نيست.»
و فرمود: (وَمَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الأمُور) (لقمان/22)
«كسي كه روي خود را تسليم خدا كند درحالي كه نيكوكار باشد، به دستگيره محكمي چنگ زده، و عاقبت همه كارها به سوي خداست.»
«كسي كه در مقام تسليم قرار دارد، طبع، آنچه را مخالف و يا موافق آن است به خدا وا مينهد و از همه امور مربوط به خود دست ميكشد و همه را به خدا واگذار ميكند.» (مصباح يزدي، ره توشه، 2/422-421)
آدمي كه تسليم محض در برابر خواست خداست، یکی از علل فقر و نداري خويش را خواست خدا دانسته و بر اين عقيده است كه هر چه خدا بر او بخواهد خير اوست. به خاطر همين نوع بينش، فقر مالي او را آزار نداده، بلكه چنين بينشي بر توان و تحمل او ميافزايد.
از امام صادق(ع)سؤال شده: «باي شي يعلم المؤمن بانه مؤمنٌ. قال بالتسليم لله و الرّضا فيما ورد عليه من سرور او سخط». (كليني، 3/103)
«به چه علامت دانسته ميشود كه شخص مؤمن است؟ فرمود: تسليم خدا بودن و راضي بودن به آنچه برايش پيش ميآيد از شادي و ناخرسندي؛
امام صادق(ع)فرمود: «قال الله عزوجلّ عَبْدِي المُؤمِنَ لااَصْرِفْهُ في شيءٍ الاّ جَعَلْتُهُ خَيْراً لَهُ فَلْيَرْضِ بَقَضائي وَلْيَصْبِرْ علي بَلائي». (همان،/101)
«خداي عزوجل ميفرمايد: بنده مؤمنم را به هر سو بگردانم، برايش خير است. پس بايد به قضاء من راضي باشد و بر بلاي من صبر كند.»
از همين جا رابطه تسليم با تحمل فقر مالي آشكار ميشود، چه آنكه شخصی كه به مقام تسليم رسيده است، فقر مالي خويش را خواست خدا دانسته و يا به عوامل ديگري از قبيل آزمايش و گناه و ... مستند مینماید كه فرمود:
(وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأمْوَال) (بقره/155)
«قطعاً همه شما را با چيزي از ترس، گرسنگي و كاهش در مالها ... آزمايش ميكنيم.»
(ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون) (روم/41)
«فساد در خشكي و دريا به خاطر كارهايي كه مردم انجام دادهاند، آشكار شده است. خدا ميخواهد نتيجه بعضي از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد به سوي حق بازگردند.»
علاوه آنكه اموال دنيايي را سبب برتري شخص بر شخص ديگر ندانسته و بر اساس بينش توحيدي قرآن، رزق واقعي را نزد خدا ميداند؛
(وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى) (طه/131)
«و روزي پروردگارت بهتر و پايدارتر است.»
به خاطر همين بينش مأخوذ وحياني، فقر مالي، شخصی را كه به مقام تسليم رسيده، آزار نداده و او از خطرات ناشي از فقر مالي در امان است.
ماهيت زندگي دنيا، عجين بودن خوشايندها با سختيهاست. مشكلات و ناخوشايندها جزء لاينفك زندگي دنياست.
در آموزههاي ديني به بشر تعليم داده شده كه در برابر خوشايندهاي زندگي سپاسگزار بوده و در مشكلات، خصوصاً فقر مالي، با بهرهگيري از مهارتهاي ارائه شده وحياني، بر آنها چيره گردد تا از خطرات ناشي از آن در امان بوده و بتواند هويت انساني و ايمان و آرامش روان خويش را حفظ نمايد.
مهارتهاي سهگانهاي كه قرآن برای غلبه بر فقر مالي ارائه داده است عبارتند از:
مهارت شناختي (احتياج و فقر ذاتي بشر، اموال وسيله آزمايش است، بهرههاي دنيا اندك و رزق خير نزد خداست و رزّاق (روزيدهنده) خداست.)، مهارت رفتاري (كار، انفاق، اميد به گشايش و ترك مقايسه صعودي و مصرف بهينه) و مهارت معنوي (تقوا، نماز، دعا، توكل، تسليم، صبر، شكر و قناعت).
1. مراد نويسنده از غلبه بر فقر مالي تحمل فقر فردي و خروج از آثار طبیعي و عادي آن است كه در اين نوشتار مورد بحث و بررسي قرار ميگيرد.
1. قرآن كريم (ترجمه مكارم شيرازي)
2. نهجالبلاغه
3. ابن الشعيري، تاجالدين محمد؛ جامع الاخبار، چاپ اول، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1406ق.
4. ابن بابويه، محمد بن علي (صدوق)؛ خصال، ترجمه محمدباقر كوه كمرهاي، چاپ نهم، تهران، انتشارات كتابچي، 1374ش.
5. ــــــــــــــــــــــــــــ ؛ معاني الاخبار، ترجمه عبدالعلي محمدي شاهرودي، چاپ سوم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1385ش.
6. ابنفارس، ابوالحسين احمد؛ معجم مقایيس اللغه، بیجا، مكتب الاعلام الاسلامي، 1404ق.
7. احسان بخش، صادق؛ آثار الصادقين، گيلان، روابط عمومي ستاد برگزاري نماز جمعه گيلان، 1379ش.
8. راغب اصفهاني، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ قرآن، ترجمه سيد غلامرضا خسروي حسيني، چاپ سوم، تهران، انتشارات مرتضوي، 1383ش.
9. بحراني، سيد هاشم؛ البرهان في تفسير القرآن، قم، دارالمجتبي للمطبوعات، 1428ق.
10. پسنديده، عباس؛ رضايت از زندگي، چاپ پنجم، قم، دارالحديث، 1386ش.
11. حرّاني، ابن شعبه؛ تحف العقول، ترجمه محمدباقر كوه كمرهاي، چاپ ششم، تهران، انتشارات كتابچي، 1376ش.
12. حرعاملي، محمد بن الحسين؛ وسائل الشيعه، چاپ چهارم، تهران، مكتبة الاسلاميه، 1397ق.
13. دهخدا، علياكبر؛ لغتنامه، تهران، چاپخانه مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، بیتا.
14. صانعي، سيد مهدي؛ بهداشت روان در اسلام، چاپ دوم، قم، بوستان كتاب، 1387ش.
15. طباطبایی، سید محمد؛ سنن النبی، ترجمه لطیف راشدی، سعید مطوّف راشدی، چاپ ششم، قم، انتشارات تهذیب، 1385ش.
16. ـــــــــــــــــ ؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، چاپ چهارم، بیجا، بنیاد فکری و علمی طباطبایی، 1370ش.
17. عميد، حسن؛ فرهنگ فارسي عميد، چاپ بيستم، تهران، انتشارات اميركبير، 1380ش.
18. قريشي، سيد علي اكبر؛ قاموس قرآن، چاپ ششم، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1371ش.
19. كليني، محمد بن يعقوب ؛ اصول كافي، تهران، انتشارات مجد چهارده معصوم، بیتا.
20. مجلسي، محمد باقر؛ بحارالانوار، چاپ دوم، تهران، المكتبة الاسلامية، 1396ق.
21. محمدي ريشهري، محمد؛ منتخب ميزان الحكمه، ترجمه حميدرضا شيخي، چاپ سوم، قم، دارالحديث، 1384ش.
22. مصباح يزدي، محمدتقي؛ پندهاي امام صادق(ع)به رهجويان صادق، چاپ چهارم، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1383ش.
23. ــــــــــــــــــ ؛ ره توشه، تحقیق و نگارش: کریم سبحانی، چاپ دوم، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1376ش.
24. مطهري، مرتضي؛ مجموعه آثار، چاپ پنجم، تهران، صدرا، 1373ش.
25. ــــــــــــ ؛ آشنايي با قرآن، چاپ اول، تهران، صدرا، 1378ش.
26. معلوف، لويس؛ المنجد، ترجمه مصطفي رحيمي اردستاني، چاپ دوم، تهران، صبا، 1377ش.
27. مغنيه، محمدجواد؛ تفسير الكاشف، ترجمه موسي دانش، چاپ اول، قم، بوستان كتاب، 1383ش.
28. مكارم شيرازي، ناصر؛ تفسير نمونه، چاپ يازدهم، قم، دارالكتب الاسلامية، 1372ش.
29. نجاتي، محمد عثمان؛ قرآن و روانشناسي، ترجمه عباس عرب، چاپ هفتم، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي، 1386ش.
30. نراقي، احمد؛ معراج السعادة، چاپ دوم، تهران، مؤسسه مطبوعاتي حسيني، 1367ش.
31. نوري طبرسي، حسين؛ مستدرك وسايل الشيعة، الطبعة الاولي، قم، مؤسسة آل البيت ، 1407ق.